معماری پایدارومصالح هوشمند
معماری پایدارومصالح هوشمند | از آغاز ایجاد افکار اقتصادی
و اکولوژیکی، “پایداری” به عنوان یک مفهوم “برنامه ریزی”
شناخته شد و به صورت گسترده ای برای امر تصمیم گیری
و توسعه جوامع به کار رفت. در ادبیات تخصصی برنامه ریزی،
مباحثات پیرامون پیامدهای سیاستی و مفهوم اخلاقی جدید پایداری،
با کوشش های مداوم برای یک تعریف مناسب از عبارت
پایداری همراه شده است. کمیسیون برانتلند مربوط به سازمان
ملل یک تعریف عمومی و کاربردی تهیه نمود. نویسندگان
اولیه به طور مداوم تلاش می نمودند تا این تعریف، ترکیبی
از مسایل اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی باشد تا بتواند
یک روش “پایدار” ایجاد نماید. پایداری به این معنی است
که استفاده از انرژی و مواد در یک ناحیه شهری در توازن
با ناحیه ای باشد که قادر است به طور مداوم از طریق
فرایندهای طبیعی مانند فتوسنتز، تجزیه بیولوژیکی و
فرآیندهای بیوشیمیایی که از حیات حمایت میکنند، به
طوری که در عرصه های بسیار زیادی مورد استفاده
قرار می گیرد این اعتراف که مرزهای اکولوژیکی
بایستی اثر طرح های جامعه را در ادبیات اقتصادی
منعکس نمایند، از قوی ترین اجزا تعریف پایداری می باشد.
براساس نظریه دیلی، اگر توسعه پایدار را تنها
توسعه بدون رشد تفسیر نماییم
می توان آن را به صورت زیر تعریف کرد:
واژه sustain به معنی پایدار می باشد و همچنین
در فارسی به معنای حیات، زنده نگهداشتن، استمرار
و آنچه که می تواند در آینده تداوم داشته باشد، است.
مفهوم توسعه پایدار، نوعی تالش برای ترکیب
مفاهیم در حال رشد حوزه ای از موضوعات محیطی
در کنار موضوعات اجتماعی-اقتصادی می باشد.
توسعه پایدار یک تغییر مهم در فهم رابطه انسان و
طبیعت و انسان ها با یکدیگر است. این مسـئله با دیدگاه
دو قرن گذشته انسان که بر پایه جدایی موضوعات
محیطی و اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته بود در
تضاد است. در دو قرن گذشته، این تصور حاکم بود
که محیط به طور عمده به عنوان یک عامل خارجی
و تنها برای استفاده و استثمار انسان در نظر گرفته می شد.
در این دیدگاه، ارتباط انسان و محیط، به صورت غلبه
انسان بر طبیعت بوده و بر این باور استوار است که
دانش و فن آوری بشر می تواند بر تمام موانع محیطی
و طبیعی برتری یابد. این دیدگاه مرتبط با توسعه
سرمایه داری و انقالب صنعتی و علم مدرن می باشد.
همان طور که بیکن یکی از پایه گذاران علم مدرن،
آن را مطرح میک ند: “جهان برای بشر ساخته می شود
و نه بشر برای جهان”. لیکن این دیدگاه مدیریت محیطی
بر پایه مدیریت منابع طبیعی بود که معتقد بود بشر نیاز
به منابع طبیعی دارد و این منابع میبایست به جای استفاده
سریع و بدون برنامه، به درستی مدیریت شوند تا حداکثر
استفاده از آنها طی سالیان طولانی میسر گردد. همچنین
علم اقتصاد بر موضوع ارتباط انسان و رشد اقتصادی
تأکید دارد، که آگاهی و استفاده از آن، موجب افزایش
تولیدات، به عنوان یک اولویت، مطرح می گردد. این نگرش،
کلیدی بود برای ایجاد رفاه در زندگی بشر چون از طریق
رشد اقتصادی، فقر و تهیدستی می توانست از میان برود.