رابطه انسان ومسکن | انسان بودن به معنای زیستن ،
در دنیای سرشار از مکان های با اهمیت است.انسان
بودن به معنای برخورداری از مکان “وشناخت نسبت
به این برخورداری است.به تعبیری ” مکان جنبه عمیق
و پیچیده تجربه انسان از دنیا است. رابطه میان انسان
و مکان دو طرفه است ،زیرا کنش و خواست انسان
معنی را به فضا مرتبت می سازد و فضای خالی را به
یک مکان تجربه شده تبدیل می کندو به همین ترتیب
مکان می تواند بر انسان تاثیر متقابل بگذارد.چرا که به
واسطه معنایش به ارزش ها و کنش های انسان خط
وجهت می دهد.به همین خاطر هویت مکان بخشی
از هویت شخص است .به عبارتی مکان وجهی از فضا
است که دارای بار ارزشی است.مکان محل تلاقی فرم،
عملکرد و معنای فضا است.
وجهت می دهد.به همین خاطر هویت مکان بخشی
از هویت شخص است .به عبارتی مکان وجهی از فضا
است که دارای بار ارزشی است.مکان محل تلاقی فرم
،عملکرد و معنای فضا است.
مکان مورد نظر در این جا “خانه” نام دارد .مکانی که
امروز انسان رابطه ای معنایی با آن نمی تواند برقرار
کند و تبدیل به فضایی شده که او را از باد و باران حفظ
نماید.بنابراین امروز خانه دیگر یک مکان نیست .فقط
یک فضا است خالی از معنا.همانگونه که پدیده جدای
از عملکرد و معنایش قابل تصور نیست.فضا نیز چون سایر
پدیده ها از این قاعده مستثنا نیست.زمانی می توانیم
فضایی را شناخته و از آن استفاده کنیم که معنای نمادین،
فرهنگی و اجتماعی آن را بدانیم.در صورت عدم درک آن
معنا،فضا را به درستی نفهمیده و یا در
آن احساس راحتی نخواهیم کرد .
نا همخوانی فضا با انسان موجبات عدم ارتباط یا ضعف
ارتباط آن دو را فراهم می آورد و بین فرد و فضای نا
هم خوان عامل هویتی پیدا نمی شود .در صورت تداوم
عدم ارتباط مابین فرد و فضا با حادثه ای به نام ” بحران هویت”
مواجه می شویم.نخستین پیامد بحران هویت آن است
که فرد خود را بی ریشه می یابد.دلیل بی ریشگی را
می توان در مخدوش شدن هویت مکان جستجو کرد.به
تبع آن هویت مکانی فرد نیز ضعیف می شود و دیگر فرد
خود را متعلق به مکان خاصی نمیداند.
لذا احساس بی هویتی می کند.
تاریخ معماری گذشته ما و خانه های به جا مانده از
گذشتگان بیانگر حقیقتی دیگر است.این موضوع تفاوت
نگرش انسان سنتی را نسبت به انسان مدرن ایرانی به
وضوح آشکار می سازد .این تفاوت نگرش قطعا ریشه در
جهان بینی ،باورها و اعتقادات انسان سنتی نسبت به
انسان ایرانی به ظاهر مدرن دارد.انسان امروزی همان
انسان سنتی است که روکشی از مدرنیسم دارد .در ذات
خویش سنتی است از این رو نیازهایش را نمی شناسد
.او گمشده است.انسان سنتی در هر کجا که زندگی می کرد
احساس ریشه دار بودن و وابستگی به آن مکان در او
وجود داشت. از طرفی در هزاره سوم انسان وارد دوره
جدیدی از تفکر شده است .مهمترین رویداد در تاریخ
تکامل انسان ،تغییر در نحوه جابجایی و “سکونت”بوده
است.پیشرفت های آینده تغییر پوسته را ایجاب خواهد
کرد.ساختمان به عنوان پوسته دوم انسان باید در عین
حفظ ارزش های بنیادی،قابلیت تطبیق با شرایط جدید را
داشته باشد .خانه به عنوان مهم ترین بستر رشد معنوی
باید علاوه به پاسخگویی به نیازهای ارزشی ،جوابگوی
انسانی که مدام نو می شودباشد.